ترک گفتم بروز آدینه
راحت خانه در هوایی سرد
تا دهم رای انتخاباتی
چه تفاوت کند به زن یا مرد
هر طرف بود محشری بر پا
ماجرایی که شرح نتوان کرد
همه جا های و هوی تبلیغات
همه اندر رقابتند و نبرد
این طرف یک قبیله ی ریشو
آن طرف یک عشیره ی بی درد
در تحیر از این همه غوغا
گشته بر پا از آن هیاهو گرد
ناگهان دختری نکو منظر
زان میانه بسوی من رو کرد
قد بلند و سپید روی و ظریف
طاق ابروش دام می گسترد
گفت : آقا خبرنگارم من
تو که را انتخاب خواهی کرد؟
من بیچاره ی ندید بدید
باخنم قافیه چو بازی نرد
زان همه خوشگلی و طنازی
نفسم حبس گشت و رویم زرد
آتشی در درون من افتاد
عشق چون قله من چو کوه نورد
گفتم ار انتخابات آزاد است
من تو را انتخاب خواهم کرد