علاقهمندي ها
+
الــــهـــه...
بيدار شو....
مادرت بي تاب...
پدرت خميده...
خواهر و برادرات بهت زده...
الــــهـــــــــه....:(
:(
:(
يکي از دوستام 10 روزه توي کماست...
اسفندماه عروسيش بود...
ميشه براش دعا کنيد....؟
...
هرکي پايه س بسم الله...
14000 صلوات کامل شد.. از همه ي دوستان ممنونم...
.
.
.
*الـــــهــــه رفت.....
روي نبودنت هم ميتوان حساب کرد...
يادت..
مي ارزد به تمام..
اين بودنهاي ظاهري...*
25/11/92
...

اهل البيت[عليهم السل
94/12/2
*سحربانو*
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ مالِکِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ...بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ?1? اللَّهُ الصَّمَدُ ?2? لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ?3
*سحربانو*
لطفا تعداد صلوات هارو براي شفاي اين دختر 26 ساله در نظرات اعلام کنيد........ پيشاپيش از تموم عزيزان ممنونم....
*سحربانو*
گل نرگس:-|
اهل البيت[عليهم السل
خدا با خانم فاطمه ي زهرا محشورش کنه انشاالله..
+
کاش ميشد...
کاش ميشد بچگي را زنده کرد،
کودکي شد کودکانه گريه کرد،
شعر قهر قهر تا قيامت را سرود،
آن قيامت که دمي بيشتر نبود،
فاصله با کودکي هامون چه کرد!
کاش ميشد بچگانه خنده کرد...
*ليلا*
93/11/6
+
مــعـلـم مـوضـوع انـشـا داد :
وقـتي بـزرگ شـديـد مي خـواهيـد چـه کاره شويـد ؟
کـــودکـــــ ســـرطــانــي نــوشــت :
*مــن بـــزرگــــــــــ نـــخواهـــم شــــد . . . !*

*عاطفه*
93/9/23
+
به هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روانپزشک پرسيدم شما چطور ميفهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز
دارد يا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب ميکنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمارميگذاريم و از او ميخواهيم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگتراست.
عموميي نغمه خانم
93/6/30
+
آخرين تلاش امير تتلو واسه رفتن به برنامه ماه عسل
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم يکي ازون بدبختام
عموميي نغمه خانم
93/6/29
يک فنجان آرامش
95/6/16
+
*نخوني ضرر ميکني*
در سفري که به يکي از روستاهاي اسپانيا داشتم
وارد قهوه خانه اي شدم در حالي که روي ميز منتظر سفارش بودم
درکمال تعجب ديدم که بعضي از مشتريان جلوي پيشخوان آمده
و در حالي که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چايي و يا دوتا قهوه ميداند
و ميگفتند يکي براي خودم و يکي براي ديوار .
از نوع سفارش در حيرت ماندم !
fereshteh
93/6/18
متوجه شدم که بعد از هر اينگونه سفارش پيشخدمت يک برگه کوچک که روي آن چايي و يا قهوه نوشته است به ديوار پشت سرم چسپاند و جالب اينکه ديوار پشت سر من پر از اين برگه ها بود.
در ذهنم هزاران فکر به وجود آمد که دليل اينکار چيست و اين حرکت يعني چه. در افکارخود غوطه ور بودم ...
آدم فقير و ژنده پوشي وارد قهوه خانه شد و سفارش يک قهوه داد
اما با اين جمله " ببخشيد بي زحمت يک قهوه از حساب ديوار "
و پيشخدمت يکي از کاغذها را روي آن قهوه نوشته بود از روي ديوار برداشت و پاره کرد
و يک قهوه به آن مرد فقير داد بدون آنکه از آن مرد پولي بگيرد ......
اره ديگه اين فقط ماييم که ميريم بهشت
+
بن بست دنياست براي من آغوشت …
اولين باريست که هراسي ندارم بگويم به بن بست رسيده ام !
روستاي زيبام ؛ چشمه
93/6/18